بررسی تحلیلی – انتقادی مثلث سلبریتی، فرهنگ و رسانه
چرا مقوله ای که قرار بود سکوی ترویج و توسعه مفاهیم و معانی متعالی باشد، در چرخه تکرار و بازتولید، تبدیل به صنعت میشود و بالادست مفاهیم قرار گرفته و بر معانی سایه میاندازد؟
اخیرا شاهد کلیپی بودم از لایو (اندکی قدیمی ظاهرا) یکی از هنرمندان طنزپرداز که این آقا در رابطه با سینما عبارات تامل برانگیزی را مطرح نمود که شاه بیت آن این بود: اساس سینما از فساد است.
در ادامه نیز از فساد مالی و اخلاقی عجیبی سخن گفت که بنظر میرسد که با توجه به جوی که برخی هنرمندان به اصطلاح سلبریتی در فضای مجازی پیرامون فساد و تعرض در پشت صحنه سینما راه انداخته اند، جای بررسی و پیگیری هم دارد.
بعنوان کسی که دغدغه فرهنگی در شناخت پدیده ها دارم این سوال را مطرح می کنم که سلبریتی چیست و کیست و چطور میشود فراز و فرود این پدیده را تحلیل نمود؟ اساسا در نسبت با بدنه فرهنگی جامعه، سلبریتی باعث پیشرفت فرهنگی است یا آسیب زا بوده و باید تبیین و تحلیل جدی تری صورت بگیرد؟
چرا این پدیده به شرایطی می رسد که انتحاری عمل کرده و دست به خودزنی میزند و پویش me too راه میاندازد و با کاور مبارزه با فساد و افشاگری در سینما، پرده دری میکند و قبح تجاوز و تعرض را از بین میبرد؟
چرا در ذهنیت افکار عمومی فرافکنی کرده و طوری جلوه میدهند که انگار سینما مقوله ای غیر از خود اینهاست و اینهمه سبک و استایل و محبوبیت که امروزه نصیب آنها شده نتیجه شخصی آنهاست و این هنرمندان، هیچ سهمی از این فساد و بازتولید سینمای به تعبیر آنها از بنیان مفسد(اشاره به گفتار برخی از این سلبریتی ها) ندارند.
چرا مقوله ای که قرار بود سکوی ترویج و توسعه مفاهیم و معانی متعالی باشد، در چرخه تکرار و بازتولید، تبدیل به صنعت میشود و بالادست مفاهیم قرار گرفته و بر معانی سایه میاندازد؟
پیت وارد در کتاب خدایان بدکردار که دکتر احسان شاه قاسمی ترجمه کرده از قول روجک، شهرت را به سه گونه مختلف تقسیم می کند: نسبت دار، بدست آمده و منتسب.
شهرت نسبت دار که وام دار نژاد و موقعیت خانوادگی است که منهای توانایی شخصی، بتدریج کم فروغ خواهد شد. شهرت بدست آمده که نتیجه مستقیم تلاش و دستاورد کامل یک شخصیت است و حول موفقیت های افراد شکل میگیرد که با عنوان ستاره یا قهرمان و پهلوان از آنها نام میبریم. شهرت منتسب که ماحصل جهان مدرن بوده و از کانال بازنمایی رسانهای محقق میشود. روجک آنها را سلبریتک می نامد و میگوید: اینها ابزارهای فرهنگی هستند که پیرامون ارتباط جمعی و اصالت نمایشی سازمان یافته اند.
پس تفاوت سلبریتی های امروزی با ستاره ها و قهرمانان دیروزی که هر دو، انسان مشهور محسوب میشوند، در نسبتی است که میان محبوبیت یا شهرت آنها با میزان موفقیت شان وجود دارد. اما جامپ و پرشی که سلبریتی های سوار بر بازنمایی های رسانه ای در کسب شهرت یا محبوبیت داشته اند چگونه رقم میخورد؟
۱.ریچارد دایر با دست گذاشتن بر کلیدواژه هویت میگوید: علاقه ما به سلبریتی ها، کمتر، از اینکه آنها کیستند و یا چه دستاوردی داشته اند و بیشتر، از آنچه آنها بازنمایی می کنند می آید: ستاره ها چیستی انسان بودن در جامعه امروز را مفصل بندی میکنند؛ یعنی آنها انگاشت خاصی که ما از شخص یا فرد داریم را بیان میکنند. او اضافه می کند که آنها جنبه هایی از زندگی را اجرا می کنند که برای ما مهم اند و ادعا میکند که ستارهها” تن یافتگی مقوله های اجتماعی” از جمله نژاد، طبقه، قومیت جهتگیری جنسیتی و دیناند. به تعبیری هویت سازی و فردسازی میکنند و این برای ادراک بشری مهم و جذاب است.
۲.یک پله بالاتر از هویت، ایده بازنمایی میگوید آنچه در گفتمان رسانه ها رسانش میشود نه تصاویر خاص سلبریتی ها بلکه معناهایی است که به سلبریتی ها پیوست میشود. مثلا معنای مادر، عشق، سرزمین و بسیاری از مفاهیم را در گرده سلبریتی ها معنا میکنیم و همین پدیدهها می توانند با تغییر گفتمانی در پیج شخصی یا رفتار اجتماعی خود، تمام این مفاهیم استراتژیک ساخته شده را تحریف و تخریب نمایند. قدرت معناسازی از سلبریتی ها پدیدههای فرهنگی استراتژیک میسازد.
۳.هال می گوید: فرهنگ نه در رمان ها و نقاشی ها که در کردارها دیده میشود. کردارهای رسانهای بدلیل اندرکنش های فرا اجتماعی به تعبیر کریس روجک، که همان صمیمیت های از راه دور خوانده و ترجمه میشود، سمت و سبک زندگی افراد را جهت میدهد و صورتبندی میکند. اوج همذات پنداری با کردارهای سلبریتی ها را در میان برخی از افراد کم سن و سال جامعه شاهد هستیم که تبدیل به موج فرهنگی در فضای مجازی میشوند که نمونه های آن را در امثال ساسی مانکن و…تجربه کرده ایم.
۴.از نظر دانیل بورستین، سلبریتی ها جعل میشوند. او می گوید: سلبریتی کسی است که برای مشهور بودنش مشهور است. این شخصیت های مصنوعی، سوار بر جذابیت های زنجیرهای همچون قیافه و استایل کیف و کفش و لباس و ارتباطات، بدلیل بده بستانی که مخاطب با سلبریتی در جهان تخیلی اش شکل داده، شخصیت مخاطب را تسخیر میکند.
۵.برخی معتقدند که سلبریتی ها، شبه دین بوده و فرادین عمل میکنند. در مخاطب، نوعی سرسپردگی ایجاد میکند و معناسازی با چاشنی حواس پرتی صورت میگیرد. با این توضیح که دین دارای گرانش و وزن و جدیت خاصی است و در تلاش است که نقش و سهمی در حل مسائل اجتماعی داشته باشند و طبیعتا با آگاهی و خودآگاهی و توجه همراه میشود. فرهنگ شهرت به وسیله گونه ای از بیتوجهی شناخته و شمرده میشود.
۶.فرهنگ شهرت مبتنی بر خودشیفتگی است و سندروم نارسیسیم را ترویج میکند. واکنین میگوید: چون فرددخودشیفته از همه نوع توجه و دوست داشته شدن لذت میبرد و مثلا به یک میزان از اینکه از او بترسند یا دوستش داشته باشند خوشش میآید برایش مهم نیست که آنچه درباره او منتشر میشود دروغ باشد. اساسا تمرکز سلبریتی ها بر اقتصاد توجه بوده و دغدغه مرکزی آنها دیدهشدن حداکثری است.
با همه این تفاسیر که در نقد سلبریتی و نه ستاره یا قهرمان مطرح گردید باید اذعان داشت که سلبریتی به معنای خاص شهرت منتسب، برای هر جامعه میتواند فرصت تلقی شود بشرطی که در خدمت معانی عمیق قرار بگیرد و ریل تربیت و ساخت این پدیدهها بگونهای رقم بخورد که یا پارادوکسی در زندگی شخصی و حرفه ای آنها مشاهده نشود و یا اینکه طبق قوانین مشخصی، پسلرزههای سیاسی و فرهنگی آنها کنترل شود که در ساحت فرهنگ عمومی یا انتخابات و حوادث اجتماعی مختلف مثل زلزله و سیل و…شاهد کنشگری منفی و تولید گسل اجتماعی از جانب آنها نباشیم!
53fnvw