تراژدی فرهنگ یا موقعیت خطر!؟

حجت الاسلام علیرضا محمدلو طی یادداشتی به بررسی حواشی اخیر تجمع ساختارشکنانه اسکیت بازان در شیراز پرداخته است که در ادامه تقدیم می گردد:

اسکیت بازان شیراز

اخیرا شاهد جنجال رسانه ای پیرامون کژرفتاری عده ای نوجوان در یکی از خیابان های شیراز بوده ایم. بچه هایی که به بهانه روز اسکیت، با سر و وضع خلاف عرف و شرع و قانون تجمعی تفریحی ترتیب داده بودند و بگذریم از اینکه از لحظه تشکیل این تجمع تا وایرال شدنش در شبکه های مجازی، چقدر مهندسی شده بود.

بررسی کنیم که این پاره هویت ها چگونه تبدیل به رویداد می‌شوند و نمایشی از یک کجروی فرهنگی را یدک می‌کشند؟ مگر همین جامعه نیست که دهه هشتادی و نودی هایش، مرزهای ایرانی و عربی و آفریقایی و انگلیسی را با سرود فاخر سلام فرمانده در نوردیدند؟

دوره انسان‌های دگر راهبر

دیوید رایزمن در بررسی دوره های بشری از منظر ارتباطات، سومین مرحله از سیر تطورات بشر را “دوره انسان‌های دگر راهبر” نام می‌نهد که تحت تاثیر گروه همسالان و رسانه ها و اتمفسر اجتماعی، هویت سازی اتفاق می‌افتد. در چنین عصری، خانواده و سیستم کم اثر شده و شخصیت فرزندان بشدت انفعالی، رسانه‌زده و تاییدطلب افراطی می‌گردد که به تدریج تحت تاثیر رسانه‌ها، انبوه انسان‌های تنها شکل می‌گیرد.

گذشته از این نظریه و در این خصوص، قطعا نقش چهار عنصر سیستم، خانواده، مدرسه و رسانه بایستی درست سنجیده شده و نسبت به سهم هر متغیری به تناسب دوری و نزدیکی اش به عمق ماجرا، وزن‌دهی دقیقی صورت گیرد.

تربیت در ادبیات دینی

در ادبیات دینی وقتی سخن از تربیت می‌شود، با سه دوره هفت ساله مواجه می شویم که هفت سال اول، دوره سیادت، هفت سال دوم، دوره تعلیم پذیری و فرمان برداری، هفت سال سوم، دوره وزارت فرزند نامیده می شود.

اگر ساحت شخصیت هر فرد، بر سه محور عواطف، افکار و رفتارها تقسیم شود، محور دوره اول بدلیل اهمیت امنیت_روانی و احساسی؛ عواطف کودک، محور دوره دوم بدلیل اهمیت و دورنی سازی آداب؛ رفتار کودک و محور دوره سوم نیز بدلیل بلوغ فکری؛ اندیشه کودک می تواند عنوان بگیرد.

دهه هشتادی ها در سبد تحلیل

حال اگر این بچه های دهه هشتادی را در سبد تحلیل قرار دهیم و در ایستگاه رفتارشناسی قرار بگیریم، بیشتر از همه، کدامیک از ساحات شخصیت را دچار کم توجهی می‌دانیم که در نتیجه شاهد کج رفتاری و بی‌تفاوتی نسبت به عرف و ادبیات شرعی جامعه می‌شویم؟

اگر در رفتارسازی دچار ابهام یا کمبود ایده هستیم باید گفت که هویت بخشی از طریق قهرمان سازی، الگودهی و ارائه سبک رفتاری در این برهه بسیار حیاتی است. البته این مدلسازی بایستی در بستری هنری و چه بسا سینمایی اتفاق بیفتد تا بطور غیرمستقیم تبدیل به عادت رفتاری نوجوان امروزی بشود.

حال ما چرا این پاره تراژدی فرهنگی را سر و ته بررسی می کنیم و بجای مواجهه آسیب‌شناسانه جدی و بیتعارف با متغیرهای چهارگانه پیش گفته، چرایی ها را در خود این بچه ها جستجو می‌کنیم؟ کدامیک از نقاط خط تربیتی جامعه دچار بیماری شده که نمایش بیماری یا نشانه ضعف را اینچنین در بغل خیابان هرچند با برجسته سازی رسانه ای به تماشا می‌نشینیم؟

چرا در ساحت عواطف و امنیت روانی، خانواده ها را به سواد کافی مجهز نمی‌کنیم و در ساحت رفتارسازی، تعلیم را با تربیت درست آداب، گره نمی زنیم و به مدارس دیکته نمی‌کنیم و چرا در سطح بینش و نگرش، کارگاه‌های تفکر و مهارت‌های کاربردی را بجای دورس نظری بی‌خاصیت و بدردنخور، برای نسل نوجوان جامعه، جدی نمی‌گیریم و تبدیل به سیاست و به اصطلاح، “اکشن پلن” نمی‌کنیم؟

چرا صداوسیمای ما برای نسل نوجوان، برنامه مشخص هویت آفرین ندارد و مسائل این دوره را بازخوانی و سپس ارائه طرح نمی‌کند؟

وقتی رسانه ی بیمار، از آب گل آلود ماهی می گیرد!

بلی رسانه‌ی بیمار و بیگانه، بلد است که چگونه، سلام فرمانده نسل شما را بایکوت یا تخریب کند و از تجمع بچه های خیابان چمران، یک پدیده اپیدمیک و فراگیر بسازد اما بهرحال با توجه به ضعف کارکردی نهادهای مسئول و چندمرجعیتی شدن امر تربیت، ضروری است که بجای تقلیل واقعه یا بزرگنمایی ماجرا، فرایند تحول با اسناد دینی را بصورت عملیاتی در دستور کار قرار دهیم تا خروجی نحس اسنادی همچون ۲۰۳۰ را از پیشانی فرهنگی جامعه پاک نماییم.

تراژدی فرهنگ یک بیماری عمیقی است و زمانی واقعیت پیدا می کند که با تکثر انسان‌های دگر راهبر، مواجه شویم و ذهنیت و زبان نسل نو از ایدئولوژی حاکم بر جامعه بیگانه شده و به تدریج از بیگانگی به ستیز روی آورد. چنین شرایطی با فراگیری و ستیز و چالش همراه است که ما در این رویداد چنین فاکتورهایی را شاهد نبودیم.

اما بهرحال موقعیت خطیری است که  قبل از تکرار و تداوم و تبدیل شدن به چالش و بحران_خیابانی با پشتیبانی رسانه‌ای، بابستی به فکر تولید آگاهی برای خانواده، تدوین سند تربیت برای مدارس، پویایی و رهایی نهاد رسانه از کلیشه های فانتزی و ترمیم رفتاری سیستم‌های مرتبط با مقوله فرهنگ و تربیت باید بود والا در آینده نه چندان دور، شاهد دومینوی خیابان‌های اسکیت سوار خواهیم بود!

یک نظر برای "تراژدی فرهنگ یا موقعیت خطر!؟" ارسال شده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *